English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (1737 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
send U ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
sending U ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
sends U ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dispatches U روانه کردن فرستادن
dispatched U روانه کردن فرستادن
dispatch U روانه کردن فرستادن
despatching U روانه کردن فرستادن
despatched U روانه کردن فرستادن
despatches U روانه کردن فرستادن
collimator U وسیله روانه کردن توپ کولیماتور روانه کردن توپ
relays U عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relayed U عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relay U عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
directing U اداره کردن روانه کردن وسایل
lays U روانه کردن
send away U روانه کردن
sending U روانه کردن
dispateh U روانه کردن
to pack off U روانه کردن
kick out <idiom> U روانه کردن
orientation U روانه کردن
dismissing U روانه کردن
to put a way childish U روانه کردن
send U روانه کردن
to send away U روانه کردن
hale U روانه کردن
lay U روانه کردن
dismisses U روانه کردن
to give the sack U روانه کردن
sends U روانه کردن
to give the mitten U روانه کردن
pack off U روانه کردن
dismiss U روانه کردن
launched U روانه کردن مامور کردن
launching U روانه کردن مامور کردن
launches U روانه کردن مامور کردن
launch U روانه کردن مامور کردن
direct laying U روانه کردن مستقیم
reciprocal U روانه کردن متقابله
to send someone packing U کسیرا روانه کردن
to send one to the right about کسی را روانه کردن
orientation U روانه کردن دستگاهها
laying U روانه کردن توپ
reciprocal laying U روانه کردن متقابله توپها
orienting U روانه کردن تطبیق دادن
orients U روانه کردن تطبیق دادن
depart U روانه شدن حرکت کردن
orient U روانه کردن تطبیق دادن
indirect fire U روانه کردن غیر مستقیم
departs U روانه شدن حرکت کردن
departing U روانه شدن حرکت کردن
get off U روانه کردن عقب رفتن از
let out <idiom> U روانه کردن یا مرخص شدن (ازکلاس)
layihg azimuth U گرای روانه کردن لوله توپ
lays U روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
gun pointing data U عناصر مربوط به روانه کردن توپ
lay U روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
steering U روانه کردن راندن ناو یا هواپیما یاخودرو
pip matching U روش بصری روانه کردن انتن رادار در ارتفاع و سمت
ships U باکشتی فرستادن یا حمل کردن
ship U باکشتی فرستادن یا حمل کردن
ships U با کشتی حمل کردن فرستادن
ship U با کشتی حمل کردن فرستادن
direct fire U هدایت کردن اتش روانه کردن اتش
disseminate U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
supplied U فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
supplying U فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
relegated U محول کردن به جای بدتر فرستادن
relegate U محول کردن به جای بدتر فرستادن
disseminating U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminates U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminated U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
supply U فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
railroads U با راه اهن فرستادن یا سفر کردن
relegates U محول کردن به جای بدتر فرستادن
relegating U محول کردن به جای بدتر فرستادن
railroad U با راه اهن فرستادن یا سفر کردن
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
send in U وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
back sight method U روش نشانه روی متقابله روش روانه کردن متقابله
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
stream U روانه
streams U روانه
streamed U روانه
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
reshaping U روانه کاری
to get the mitten U روانه شدن
to get one's mittimus U روانه شدن
goes U روانه ساختن
fling U روانه ساختن
stream routing U روند روانه
flings U روانه ساختن
go U روانه ساختن
flinging U روانه ساختن
information flow U روانه خبر
launghing U روانه سازی پرتاب
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
continuously pointed fire U اتش روانه شده مداوم
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
hook U روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
hooks U روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
dispatch U فرستادن
consigns U فرستادن
despatches U فرستادن
consigning U فرستادن
give off <idiom> U فرستادن
send out U فرستادن
send round U فرستادن
to send off U فرستادن
remitted U فرستادن
remits U فرستادن
remit U فرستادن
despatching U فرستادن
despatch U فرستادن
sends U فرستادن
send in U فرستادن
despatched U فرستادن
dispateh U فرستادن
to serve a subpoena on U فرستادن
to send off U فرستادن
sending U فرستادن
send U فرستادن
dispatches U فرستادن
send back U پس فرستادن
dispatched U فرستادن
remitting U فرستادن
to send back U پس فرستادن
to a. letter U فرستادن
consign U فرستادن
packs U فرستادن
hand over U فرستادن
pack U فرستادن
consigned U فرستادن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
issues U نشریه فرستادن
send up U بزندان فرستادن
to send down rain U باران فرستادن
mails U باپست فرستادن
call for some one U پی کسی فرستادن
missend U اشتباها فرستادن
send-up U بزندان فرستادن
issue U نشریه فرستادن
to send a message U پیام فرستادن
forward U فرستادن رساندن
to send for a person U بی کسی فرستادن
jamming U پارازیت فرستادن
retransmit U دوباره فرستادن
forwarded U فرستادن رساندن
send-ups U بزندان فرستادن
to call for anyone U پی کسی فرستادن
missions U بماموریت فرستادن
returns U پس فرستادن عودت
mission U بماموریت فرستادن
to send on fools errand U پی نخودسیاه فرستادن
transmissibility U قابلیت فرستادن
send on U جداگانه فرستادن
circularize U بخشنامه فرستادن به
returned U پس فرستادن عودت
consignments U امانت فرستادن
consignment U امانت فرستادن
return U پس فرستادن عودت
imparadise U به بهشت فرستادن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com